چرا طلاق عادی شده است؟
رشد تکنولوژی در استان‌های کوچکتر اثر بیشتری نسبت به استان‌های بزرگتر دارد و این تغییر ذائقه فرهنگی سبک‌های جدید زندگی را به محله‌های کوچکتر تحمیل کرده، پس فرهنگ طلاق رو به عادی شدن می‌رود.

مهراب عالی در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به اینکه جامعه در حال گذار از سنت به مدرنیته است، اظهار کرد: بریده‌شدن از هنجارهای سنتی، جامعه را به سمت تغییر و تحول سوق می‌دهد، اما از آن‌جا که هنجارهای جدید حکم‌فرما نشده، خلا ارزشی متصاعدشده، افراد را دچار سردرگمی می‌کند.

وی این خلا ارزشی را در چهارمحال و بختیاری بر پدیده طلاق تاثیرگذار دانست و توضیح داد: قشر جوان به سمت تغییر ارزش‌های سنتی در حرکت است، البته سنت در بسیاری از بخش‌های کشور و استان حفظ شده اما این گذار، دوگانگی ارزشی را برای مردم رقم زده است.

این جامعه‌شناس با بیان اینکه تئوری « مک دونالدی» به تمام ارکان فرهنگی جامعه رسوخ کرده است، تصریح کرد: همان‌طور که رستوران‌ها با تولید غذای آماده ذائقه شهروندان را تغییر داده‌اند، در زندگی مشترک نیز کمبود حوصله و صرف‌ زمان  نا کافی برای امور مختلف مانند دور هم بودن و شنیدن نظرات یکدیگر میزان تاب‌آوری فردی و جمعی را کاهش داده است.

عالی عقلانیت بیش از اندازه را بر ارکان مختلف زندگی مضر تلقی و بیان کرد: در جامعه امروز همه اعضا باید کار کنند تا زندگی خوبی داشته باشند، اما وقتی به خانه برمی‌گردند انرژی برای دور هم بودن را ندارند، فرهنگ مک‌دونالدی درصدد افزایش عقلانیت بود اما به‌خوبی می‌توان متوجه شد که علیه عقلانیت است و روی زندگی روزمره و ارتباطات میان زوجین تاثیر گذاشته است.

این دکترای جامعه‌شناسی با بیان اینکه تفکر مک‌دونالدی رسیدن به امیال و آرزوها را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است، ادامه داد: جوان امروزی دوست دارد که در کمترین زمان ممکن به خواسته‌های خود برسد، این شیوه فکر حتی به نحوه مطالعه ما نیز سرایت کرده به‌طوری که حتی حوصله خواندن متن‌های بلند را در شبکه‌های اجتماعی نداریم.

وی ادامه داد: چون افراد دوست دارند که سریع به اهداف خود برسند، عشق‌ها نیز بی‌معنی شده است، در گذشته جوانان گاهی برای رسیدن به فرد مورد نظر خود سالیان سال صبر می‌کردند، اما امروزه کمتر شاهد این‌گونه عشق‌ها هستیم و عشق‌های لحظه‌ای ثمری ندارد.

عالی گفت: امروزه رشد فکری و آگاهی بانوان افزایش پیدا کرده، میزان قبولی دختران در کنکور مساوی و یا حتی بیشتر از پسران شده، این خود سبب کاسته‌شدن وابستگی اقتصادی ایشان به مردان بوده و خود دلیلی است که مانند گذشته‌ها ناآگاه به حقوق خود نباشند و طبیعی است که یکی از دلایل افزایش طلاق باشد، به‌طوری که دیگر  تئوری‌های قدیمی مطرح نظیر « زن باید با لباس سفید به خانه بخت برود و با کفن سفید برگردد» که در جامعه سنتی کاربرد داشته، بی‌اعتبار می‌شوند، چرا که در گذشته زنان مجبور بودند تا مشکلات زندگی را خواه‌ناخواه متحمل شوند و به نوعی از آرزوهای خود چشم بپوشند.

این جامعه‌شناس بیان کرد: بین زن و مرد هیچ تفاوتی نیست، دو راه پدید می‌آید یا اینکه مرد باید این آگاهی از حقوق زن و تقسیم قدرت را بپذیرد و یا با افکار سنتی زندگی خود را پیش برد، مشخص است که در این میان درگیری و جدال رخ داده، بنابراین مردان باید آگاه‌شدن زنان را مثبت دانسته و همراه با هم قدم بردارند.

عالی دیگر پیامدهای افزایش تحصیلات و اشتغال را تغییر جایگاه زن و مرد مطرح و اضافه کرد: طلاق واکنشی به اتفاقات در حال رخ در جامعه است، زمانی که زن نظاره‌گر این است که به سبب استقلال مالی می‌تواند در یک سطح با مرد قرار بگیرد و در تصمیمات دخیل باشد پس تغییر نگاه به فرهنگ طلاق را پیاده‌سازی می‌کند و متوجه این مطلب هستیم که اشتغال بانوان، تا حدودی وابستگی اقتصادی آنان را به مردان کاهش داده است و بسیاری از بانوان صندلی‌های مدیریتی و پست‌های دولتی را از آن  خود کرده‌اند.

وی فرهنگ مردسالاری حاکم بر کشور و به‌خصوص در برخی جوامع محلی را در تضاد با تغییر جنسیت زن و مرد دانست و گفت: در استان‌های کوچکتر نوعی مردسالاری در همه خانواده‌ها حکمفرما است و کسی که صاحب پسر است از اقتدار برخوردار است، اما تغییر نگاه به جایگاه زن و مرد این پارامتر را با چالش روبرو کرده، بنابراین زندگی‌ها را به بن‌بست می‌کشاند و طبیعی است که در جامعه مردسالار، این مردان هستند که در برابر تحصیل و اشتغال بانوان مقاومت کرده و به اختلاف بربخورند.

نظرات

نظر خود را بگذارید