عباس عبدی، روزنامهنگار، در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «واقعیت بودجه دولت نشان میدهد که با یک کسری بزرگ مواجه است. درآمدهای نفتی عملا آن قدر کاهش یافته که میتوان اصل این درآمدها را در بودجه نادیده گرفت. متاسفانه برخی توجه ندارند که حتی بخش دیگری از درآمدهای دولت نیز به صورت غیر مستقیم وابسته به نفت است. بخش مهمی از مالیاتها و نیز عوارض گمرکی یا فروش ارز از این طریق تامین میشود. یعنی اگر نفت باشد اینها هم هست و اگر درآمد نفتی نباشد اینها نیز نیست. پس میتوان گفت که موازنه بودجه دولت میان مصارف و منابع بهشدت بههم خورده است. کفه مصارف خیلی سنگینتر از کفه منابع شده است. راه حل چیست؟ یا باید کفه هزینهها و مصارف را سبک کرد که این کار به علل آشکاری شدنی نیست. صرفهجویی و اینجور دستورات بعید است که کمتر از چند درصد در کاهش مصارف اثرگذار باشد. اگر تا حالا صرفهجویی به نهایت خود نرسیده باشد. بخش اصلی مصارف بودجهای نیز پرداخت حقوق و دستمزد شاغلین و بازنشستگان و نیز هزینه نگهداری است که امکان کم کردن آنها نیست بلکه افزایش هم باید داد. بخشی هم که سرمایهگذاری است که اگر انجام نشود عوارضش با اندکی تاخیر گریبان همه را خواهد گرفت.
پس چارهای نیست و باید کفه منابع و درآمدها را سنگین کرد. درآمدهای دولتی چند سرفصل مهم دارند؛ نفت، مالیات، فروش اموال و ردیف خدمات دولتی و سایر. اکنون فروش نفت بسیار کم یا در عمل حذف شده است، مالیات را نیز نمیتوان افزایش داد زیرا در این شرایط بسیاری از شرکتها سوددهی کمتری پیدا میکنند، از این رو مالیات هم احتمالا کم میشود. به علاوه فشار بر سیاست مالیاتی نیز خطرناک است و ممکن است موجب مشکلاتی در تولید و فرار سرمایه شود. فروش اموال نیز تا حدود قابل توجهی انجام شده است و احتمالا پس از این هم انجام شود. ردیف سایر نیز عمدتا فروش ارز و خدمات دولتی است که ارزی وجود ندارد تا فروخته شود و بالا رفتن قیمت ارز با هدف افزایش درآمدهای دولت نیز تبعات سنگینی دارد. افزایش هزینه خدمات دولتی هم در این شرایط درست نیست و مردم اعتراض خواهند کرد. ضمن این که رقم چندانی نخواهد شد. پس، از این شیوهها نمیتوان مشکل را حل کرد.
دو راه دیگر پیش رو میماند؛ استقراض از بانک مرکزی یا استقراض از مردم از طریق فروش اوراق مشارکت و اوراق مشابه یا پیشفروش نفت. راهکاری که اکنون دولت درصدد انجام آن است. البته سعی کردهاند آن را پیچیده کنند.ژ ولی به زبان روشن، یعنی از مردم قرض بگیرند و سود آن را بدهند. حالا عدهای مخالف هستند که این پیشفروش آینده است. کاملا هم درست است ولی عیب آن چیست؟ حتما عیبی دارد ولی آیا راه دیگری پیشنهاد دارید؟»
عبدی در ادامه یادداشت خود در اعتماد نوشته است: «از میان دو راه موجود، یعنی استقراض از بانک مرکزی یا استقراض از مردم، به طور قطع هم منطق اقتصادی و هم منطق سیاسی حکم به برتری روش دوم میدهد، زیرا استقراض از بانک مرکزی ممکن است فنر تورم را از این که هست بیشتر باز و حتی رها کند و دچار تورمهای وحشتناک شویم. ضمن این که تورم به معنای دقیق برداشتن پول زور از جیب همه مردم است که دولت هیچ تعهدی در برابر بازپرداخت آن قبول نمیکند و دود آن نیز بیشتر به چشم اقشار متوسط و ضعیفتر میرود. در حالی که فروش اوراق قرضه یا هر اسم دیگر و پیشفروش نفت مانع از رشد تورم میشود و سود معقول آن به جیب کسانی میرود که با سرمایه خود در عبور از این وضع مشارکت کردهاند. این توضیح بیانگر علت ترجیح این شیوه از دیدگاه اقتصادی است. ولی وجه سیاسی آن نیز مهم است و یکی از علل مخالفت اصولگرایان تندرو با این فروش اوراق قرضه یا پیشفروش نفت، همین وجه سیاسی آن است.
نظر خود را بگذارید