محدثه واعظیپور: نسل امروز، بسیاری از آنهایی که خبر کوتاه درگذشت خسرو سینایی را میخوانند او را با «عروس آتش» میشناسند. فیلمی که اواخر دهه هفتاد شمسی در دوران اصلاحات ساخته و اکران شد. با توجه به حال و هوای اجتماعی آن روزها و تغییر شرایط ، «عروس آتش» فیلم زمانه بود و بسیار دیده و ستایش شد. خسرو سینایی که پیش از «عروس آتش» با مستندهایش شناخته میشد، هنرمندی یگانه و اصیل بود. فارغالتحصیل کارگردانی و فیلمنامهنویسی از آکادمی هنرهای نمایشی و رشته تئوری موسیقی از کنسرواتوار وین و دلبسته به هنر و فرهنگ ایرانی. فیلمسازی که تا آخرین روزهای فعالیتش در سینما کوشید بخشهایی ناگفته از زیباییها، غمها و شادیهای این مردم و سرزمین را روایت کند. همواره از این که او را مستندساز میخواندند آزرده خاطر بود، گمان داشت این دسته بندیها او را از فعالیت در دل سینمای حرفهای دور و شرایط را برای اکران فیلمهایش سخت میکند. شاید نمیدانست سینمای ایران همواره با فیلمسازان مستقل و فیلمهایی که وجه هنری و فرهنگی بالاتری دارند نامهربان است.
سینایی تحصیل کرده اروپا از زمانی که وارد سینمای ایران شد، فاصلهاش را با سینمای فارسی نشان داد. او که با مستندهای «حاج منصورالملکی» و «مرثیه گمشده» به عنوان مستندساز به شهرت رسیده بود، در دهه چهل و پنجاه فیلمهای کوتاه آموزشی برای کودکان ساخت، آثاری باارزش و دیدنی که مفاهیم آموزشی و علمی را متناسب با روحیه کودکان و در قالب آثار داستانی بیان میکردند. شرایط سینمای ایران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی زمینه فعالیت سینماگری چون سینایی را فراهم نمیکرد. اما همان سابقه، اعتبار و شخصیت فرهنگی ودور از ابتذال باعث شد که سینایی بتواند پس از پیروزی انقلاب و در دهه شصت نخستین فیلم بلندش را کارگردانی کند.
«هیولای درون» که اوایل دهه شصت روی پرده رفت، در فضای سینمای ایدئولوژیک آن سالها جذاب بود، ساختاری داستانی و بازیگر حرفهای داشت که به مضمون روانشناختی فیلم رنگ میداد. سینایی بر اساس تجربه زیست خود و آشنایی با مهاجران، در «یار در خانه» به موضوع مهم و ناگفته حضور مهاجران لهستانی در ایران پرداخت و در «در کوچههای عشق» به سرزمینی ادای دین کرد که پس از جنگ، هنوز زنده است و زندگی در آن جریان دارد. «در کوچههای عشق» در آبادان پس از جنگ روایت میشد، شهری که جنگی نابرابر را پشت سر گذاشته اما همچنان زنده است. فیلم، تماشاگرش را به ماندن در وطن و سازندگی دعوت میکند و از این منظر قابل ستایش است.
یکی از بداقبالیهای سینایی این بود که اغلب فیلم هایش درست دیده نشدند، آثارش زودتر از آنکه روی پرده بروند قضاوت میشدند و از اکران مناسب باز میماندند. به همین دلیل روند فیلمسازی او کند و سخت میشد و فیلمهایش مهجور میماند. بعضی از آنها مانند «گفتگو با سایه» یا حتی تجربه دیگرش در سینمای دفاع مقدس با نام «مثل یک قصه» راهی به پرده سینماها پیدا نکردند. اما «عروس آتش» که اکرانی تقریبا مناسب یافت، دوستداران بسیاری پیدا کرد و بازیگر نخستش حمید فرخنژاد را به ستاره تبدیل کرد.
«جزیره رنگین» آخرین فیلمش سرنوشتی مشابه با اغلب فیلمهایش پیدا کرد و اکرانی محدود داشت. او دیگر سالخورده شده بود، کمتر حوصله و توان جنگیدن با شرایط را داشت. اما همچنان امیدوار بود، امید او را بیش از پنجاه سال در سینمای ایران حفظ کرد فارغ از همه بیمهریهایی که به سینماگران فرهیخته و مستقل ایران میشود. سینایی از نسلی بود که مناسبات چرک حرفهای را نیاموختند و تن به ابتذال ندادند. همه عزت و اعتبار سینماگرانی از جنس سینایی که یگانه و تکرار نشدنی به نظر میرسند و تا همیشه در قلب دوستدارانشان باقی میمانند به این دلیل است که برای ماندن و دیده شدن تسلیم قواعدی نشدند که به آن باور نداشتند. روحش شاد.
منبع: روزنامه ایران
نظر خود را بگذارید