روزنامه ایران گفت وگویی را با حجتالله میرزایی استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، انجام داده است که در ادامه آن می خوانیم: از کوچههای آشتیکنان تا عمارتهای تاریخی و سنگفرش خیابانهایی که جای پای خاطراتمان را بر خود حک کرده، همگی نشانهای از پیوند میان شهر و شهروندان بود، همان حس تعلق به شهر، جایی که هویت جمعی ساکنان ساخته میشد. تمام ارزشهایی که در سالهای اخیر از دست رفت. ساکنان با در و دیوار شهر بیگانه شدند. بولدوزرها خاطرات را برچیدند و برجهای فلزی بلند بالا بنا کردند که آدمی در کنارشان احساس حقارت کند، شهرها حالا دیگر نه جایی برای نشستن دارند نه محلی برای گام برداشتن، اصلاً شهرها دیگر جای آدمها نیستند، بزرگراههایی شدهاند برای ماشینها و خیابانهایی متعلق به ساختمانها. این سرنوشت محتوم کلانشهرهای ایران است. روزگار ناخوش تهران است که پس از یک قرن تجربه بلدیه، حکمرانی شهری با مجموعه تصمیماتی که کمترین بهره را از دانش و عقلانیت برده، حیات اجتماعی و فرهنگی شهر نفسهای آخرش را بکشد اما حیات اقتصادی تکتازی اینطور چهارنعل بتازد. آن هم برمبنای اقتصاد تک محصولی و به تعبیر حجتالله میرزایی که گفت «تهران کارگاه ساخت و ساز است». شهری بیهویت و ناامن که امکانی برای خدمات اجتماعی ندارد با یک اقتصاد شهری بر مبنای رانت ارزشزدا.
آیا در فضای اقتصادی ما فیالذاته مفهومی به معنای اقتصاد شهری تعریف شده است؟
شهر را به مثابه یک موجود زنده در نظر میگیریم که در واقع یک کلیت اجتماعی است و قوام و دوام آن اساساً بر پایه اقتصاد است. شهرها اگر اقتصاد پررونقی نداشته باشند معمولاً رو به میرایی و انزوا میروند. به عنوان مثال شهرهای بسیاری وجود دارد که حدود ۵۰ یا ۶۰ سال پیش در مسیر رشد و رونق بودند و به مرور چون عامل رونق اقتصادی آنها از بین رفته منزوی شدند. نمونهاش مسجدسلیمان با عمر بیشتر از ۱۵۰ سال یکی از همین نمونههاست که روزی رونق اقتصادی آن بر مبنای نفت بوده و زمانی که ذخایر نفت خود را از دست داده رونق اقتصادی آن هم از دست رفت. یا مثلاً شهرهایی که رونق آن بر مبنای خدمات ترانزیتی بوده و در کنار جاده قرار داشتند مثل شهر میانه که وقتی مسیر جاده اصلی تغییر کرد رونق اقتصادی این شهر هم از دست رفت و از رتبه دوم در استان آذربایجان شرقی به شهر سوم و به مرور به شهر چهارم تنزل پیدا میکند. علاوه بر اینها شهرهایی داریم که به اعتبار نقش و کارکرد اقتصادی که داشتند، رونق اجتماعی پیدا کردند حتی سکونتگاههایی که شهر نبوده و تبدیل به شهر شدند و نمونه آن عسلویه است. در مثالی دیگر مشهد به عنوان دومین کلانشهر ایران با حدود ۳.۲ میلیون نفر جمعیت مطرح میشود که عمدتاً عامل اصلی آن نقش و کارکرد زیارتگاهی و مذهبی بوده که از دیرباز به عهده داشته و بخصوص بعد از انقلاب این نقش افزایش پیدا کرد و با این محوریت رونق اقتصادی بر مبنای توریسم و سپس تجارت نیز به آن افزوده شد. در واقع شهر بدون اقتصاد معنایی پیدا نمیکند.
کلانشهر تهران که عنوان پایتخت را هم یدک میکشد چقدر از اصول بنیادین اقتصاد شهری بهرهمند شده است؟
شهر تهران حدود ۱۱ درصد و اگر مجموعه شهری تهران را در نظر بگیریم ۱۹ درصد از جمعیت کشور را در بر دارد ولی واقعیت این است که شهر تهران حدود ۲۰ درصد و مجموعه شهری تهران ۲۵ درصد از جیدیپی کشور را تولید میکند. بهرهوری سرانه هر فرد در شهر تهران بهطور نسبی در مقایسه با همه مناطق کشور خیلی بیشتر است چراکه تهران یک هاب بزرگ برای توزیع فرصتها، سرمایه و جذب مازاد سرمایه و مازاد سرمایه انسانی در کل کشور است. ضمن اینکه سرپل ارتباطی کشور و جهانی شدهترین شهر ایران تهران است اگرچه در مقایسه با خیلی از کلانشهرهای دنیا فاصله زیادی داشته باشد. پس از حیث عینی و واقعیتهای موجود با یک واقعیت مهمی به نام اقتصاد شهر مواجه هستیم که میتوان به آینده شهر فکر کرد و راهبردهای توسعه شهری را انجام داد. اگر شهرداری تهران را با مشهد مقایسه کنیم بسیار عقبتر است و هیچ مناسباتی با بازار سرمایه ندارد. آیا شما تاکنون شنیدهاید که شهرداری تهران از ابزارهای مالی جدید استفاده کند؟ یا شرکتهای خود را در بورس عرضه کند و بتواند در این بازار فعالیت داشته باشد؟ شهرداری یک سازمان بشدت سنتی با ساختار و تفکر و ذهنیت سنتی است که هیچ آمادگی برای تحولات جدید در حوزه اقتصاد شهری ندارد و متأسفانه چهار سال گذشته هم فرصتهای بزرگی پیش آمد که از دست رفت. هنگامی که مدیران شهری خودشان هیچ ذهنیتی از تحولات اقتصادی روز دنیا ندارند و هیچ مناسبات ذهنی با بازار دنیا و فناوریهای جدید ندارند و با اقتصاد مبتنی بر دانش فعالیتهایشان را انجام نمیدهند چگونه میتوانند برای شهر برنامهریزی کنند! برخی مدیران شهری هنوز فکر میکنند که شهر را باید گران کنیم تا بتوانیم ادارهاش کنیم و جز ابزارهای قیمتی هیچ ابزار دیگری برای اداره شهر ندارند. در چنین شرایطی هیچ انتظاری غیر از این نمیتوان داشت.
اقتصاد سیاسی در این ویژگی که برای اقتصاد تهران بیان کردید، بویژه در حکمرانی شهری چه نقشی دارد؟
آنچه که عامل مزیت بوده تا حدی اقتصاد سیاسی است و اینکه میشود گفت این ویژگی مالی شهری شکلی بیدردسر و آسان بدون برقراری مناسبات در طبقات مختلف اجتماعی بوده است. در این شکل از مدیریت شهری یک شریک و تعداد معدودی سازندگان برجها و مجتمعهای بزرگ وجود داشت.
نظر خود را بگذارید