اعمال سلیقه مدیران، در غیبت قانون
وقتی از میان بازیگران سینما و تئاتر ایران و از همان گروهی که پس از پیروزی انقلاب کم‌کار یا ممنوع‌الکار شدند یک نفر از دنیا می‌رود، اولین واکنش اهالی رسانه یادآوری ممنوعیت بی‌دلیل اغلب این چهره‌ها و تلاش برای رفع محرومیت از سرنوشت کاری بازماندگان این نسل است

محدثه واعظی‌پوروقتی از میان بازیگران سینما و تئاتر ایران و از همان گروهی که پس از پیروزی انقلاب کم‌کار یا ممنوع‌الکار شدند یک نفر از دنیا می‌رود، اولین واکنش اهالی رسانه یادآوری ممنوعیت بی‌دلیل اغلب این چهره‌ها و تلاش برای رفع محرومیت از سرنوشت کاری بازماندگان این نسل است. اتفاقی که معمولا نتیجه نداده و بسیاری از این بازیگران و ستاره‌ها دور از حرفه مورد علاقه‌شان و در اندوه و چشم انتظاری دنیای ما را ترک کرده‌اند. شاید حالا برای صحبت کردن از آن چیزی که نامش اعمال سلیقه مدیریتی است، دیر باشد. چرا که ناصر ملک مطیعی، سعید کنگرانی، بهمن مفید یا حبیب محبیان دیگر زنده نخواهند شد و سوگواری یا حسرت ما دردی از آنها دوا نخواهد کرد. سرنوشت بقیه آنهایی که در ایران یا خارج از این مرزها چشم به راه بازگشت به سینما هستند تغییر نمی‌کند و این دیوار قرار است تا ثریا کج بالا برود.

آنچه باعث چنین تصمیم تندی شده اعمال سلیقه مدیران وقت بوده که توسط مدیران بعدی ادامه یافته و اغلب تائید شده است. مدیران سینمایی در دهه شصت ضد ستاره بودند و اغلب چهره‌هایی را ممنوع‌الکار کردند که در سینمای پیش از پیروزی انقلاب، ستاره و محبوب بودند. قرار نبود سینمایی که تازه متولد شده تداعی کننده ستاره‌های سینمای بی‌بند و بار و طاغوتی باشد. وقتی قانون محور عملکرد نباشد در جاهایی گشایش‌هایی به وجود می‌آید و بخت می‌تواند باعث شود سعید راد، زهرا حاتمی یا ایرج قادری به سینما بازگردند، اگرچه دور از سال‌های جوانی و در قالب بازیگرانی سالخورده.

طنز تلخی در این ماجرا جریان دارد که باز هم متاثر از اعمال سلیقه مدیران است، در همین سینما که احمدرضا درویش می‌تواند با «دوئل» اجازه فعالیت دوباره سعید راد را بگیرد فیلم «رستاخیز» او که ادای دین به امام حسین (ع) و واقعه عاشوراست، توقیف می‌شود. حتی روابط و اعتبار هم تا جایی کار می‌کند و برای همیشه قابل اعتنا و راه‌گشا نیست. چرا که همه چیز در نبود یا نادیده گرفتن قانون و تعابیر و تفسیرهای شخصی از آن معنا می‌یابد.

مدیران می‌توانند روزی اجازه بازی به سعید کنگرانی و بهمن مفید بدهند یا حبیب محبیان را دعوت کنند به ایران بازگردد، اما بعد از چند سال دوباره مانع کار آنها در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی شوند. برای کسانی که ممنوع‌الکار نشده‌اند یا طعم تلخ اعمال سلیقه مدیران را نچشیده‌اند، این حرف‌ها بهانه‌گیری‌هایی بیهوده است. اما برای ما روزنامه‌نگارها، که معمولا قربانی بازی‌های جناحی و تغییر مدیریت‌ها هستیم این قصه، پر آب چشم و تکراری است. شهریورماه گذشته در موسسه‌ای زیر مجموعه حوزه هنری مشغول به کار بودم، مدیر عامل جدید از اصفهان رسید و از گرد راه نیامده اتوبوسی از همراهانش را به تهران و سایر شهرها فرستاد، ما بدون هیچ دلیل واضحی اخراج شدیم چون شرط آغاز به کار مدیر جدید تعدیل مدیران تیم قبلی بود. هیچ رسانه‌ای به این تغییرهای بزرگ در موسسه‌ای شناخته شده واکنش نشان نداد و هیچ نهاد صنفی پاسخگوی این ظلم آشکار نبود. آنها که دلسوزتر بودند سری تکان دادند و گفتند رویه مدیران همین است. بله، رویه «مدیران» همین است.

نظرات

نظر خود را بگذارید