هر سال دریغ از پارسال/ نگاهی به برنامه‌های رمضانی امسال
سریال‌ها و برنامه‌های ماه رمضان امسال ناامیدکننده و در بهترین حالت، متوسط و معمولی هستند.

سنت برنامه سازی برای ماه رمضان، حالا دیگر یکی از سنت‌های تقریبا قدیمی تلویزیون است. زمانی تنها یک یا دو شبکه مجموعه‌ای ویژه این ماه پخش می‌کردند که معمولا حال و هوایی مذهبی و معنوی داشتند، اما آهسته آهسته ماه رمضان فرصتی شد تا جنگ‌ها و برنامه‌های زنده هم روی آنتن بروند و بعضی از آنها مثل «ماه عسل» پربیننده شوند.

 

البته که در همه این دوره‌ها سریال‌ها بیشترین بیننده را داشتند، موج ایجاد می‌کردند و شبکه‌ها برای تولید سریالی پرمخاطب با هم رقابت می‌کردند. امسال و در شرایطی که ماه رمضان و شیوع ویروس کرونا همزمان شده و اغلب مردم در قرنطینه هستند، برنامه های رمضانی می‌توانستند بیننده بالایی داشته باشند اما آنچه در این ده روز سپری شده از ماه رمضان، روی آنتن رفته امیدوارکننده نبوده است. برنامه‌های گفتگومحوری که اغلب یک ساعت قبل از اذان مغرب پخش می‌شوند، نکته تازه ای ندارند و در یک فصل مشترک هستند. همه برنامه ها سعی می کنند مخاطبشان را احساساتی کنند و اشکشان را در بیاورند. سال‌هاست در تلویزیون و ویژه برنامه‌های مذهبی آن، حال و هوای معنوی و رسیدن به ایمان و یقین با نمایش اشک و گریه همراه بوده، همین رویکرد، سلیقه و نگاه باعث شده در ماه رمضان برنامه‌های گفتگو محور پر از اشک، بغض، گریه و کاملا احساساتی باشند و اگر حتی محتوا و مضمون خوبی دارند در این فضای احساساتی و گاه شعاری از دست برود. دعوت از مردم و چهره‌هایی که زندگی دشواری داشته‌اند اما بر مشکلاتشان غلبه کرده‌اند می‌تواند آموزنده باشد و روحیه قهرمانی را در مردمی تقویت کند که این روزها درگیر انواع دردسرها و کمبودها هستند، اما همان رویکرد اشتباه عملا فضایی ایجاد می‌کند که بیننده به جای آموختن درس قهرمانی و فداکاری، احساساتی شده و فقط گریه کند. ضمن این که ایده استفاده از مردم به جای میهمان شاخص، دیگر کهنه شده و شنیدن این قصه‌های ظاهرا مردمی، مثل گذشته غافلگیرکننده نیست.

 

سریال‌های امسال هم وضعیتی بهتر از برنامه‌های مناسبتی ندارند. کرونا برای تلویزیون بدشانسی‌هایی به همراه داشت. دو سریال «پایتخت» (سیروس مقدم) و «نون خ» (سعید آقاخانی) نیمه کاره روی آنتن رفتند و به نوعی می شود گفت دو برگ برنده شبکه یک در یک ماه سوختند. مجموعه‌های رمضانی، کیفیتی را که از آنها انتظار می‌رفت ندارند و انتقاد به آنها زیاد است. «سرباز» (هادی مقدم‌دوست) شکست بزرگ شبکه سه است. این سریال ایده خوبی دارد، اما شخصیت‌ها قابل باور نیستند و به همین دلیل روند قصه و ماجراها برای بیننده جذاب نمی‌شود. تجربه مقدم‌دوست برای روایت قصه با ضرباهنگی آرام و با مکث روی شخصیت‌ها جواب نداده و نریشن، کمکی به پیشبرد قصه نمی‌کند. «زیر خاکی» (جلیل سامان) نسبت به تجربه‌های قبلی این کارگردان، یک گام به عقب است. «زیر خاکی» نه فضاسازی باورپذیر، هنرمندانه و باسلیقه «ارمغان تاریکی» یا «پروانه» را دارد، نه موفق است در دل یک ملودرام به مسائل سیاسی بپردازد. امتیاز مجموعه بازی خوب گوهر خیراندیش، ژاله صامتی و حضور پژمان جمشیدی است که به دیده شدن آن کمک می‌کند. شاید اگر رقیبان سریال تازه جلیل سامان، مجموعه‌های موفق ماه رمضان سال‌های قبل بودند، «زیر خاکی» تا این اندازه دیده نمی‌شد. به ویژه که در قصه‌گویی الکن است و گاهی موقعیت‌هایی نه چندان بامزه، پرکشش و جذاب بیهوده طولانی می‌شوند و اندک شیرینی که دارند، از دست می‌رود. (سکانس دزیدن موشک و گیر افتادن فریبرز و فرهاد در بیابان یا رقصیدن پیش چشم روستایی‌ها) اما زوج جمشیدی و صامتی و موقعیت‌های کمیکی که در رابطه عاطفی‌شان وجود دارد و دیالوگ‌هایشان آنقدر جذاب است که بیننده را برای دیدن این مجموعه ترغیب می‌کند.

 

در همین روزها که دست‌های تلویزیون خالی‌تر از همیشه است، شبکه آی فیلم دو مجموعه تکراری پخش می‌کند که بارها روی آنتن رفته‌اند و از زمان تولید هر کدام آنها بیش از ده سال می‌گذرد. «میوه ممنوعه» (حسن فتحی) و «متهم گریخت» (رضا عطاران) همچنان دیده می‌شوند. اگرچه بسیار دیده شده‌اند و گره‌های قصه برای بیننده باز شده، اما داستان و بازی‌ها آنقدر باکیفیت است (به ویژه در «میوه ممنوعه») که تماشای آنها باز هم حلاوت دارد.

 

قرار نیست در انتهای این یادداشت حرف‌های تکراری بزنیم و از بی‌توجهی به استعدادها در تلویزیون انتقاد کنیم. در یک دهه اخیر که وضعیت تلویزیون به این روزگار رسیده، بسیاری از حوزه‌های فرهنگی همین فضا را داشته و با به حاشیه رفتن حرفه‌ای‌ها، با استعدادها و نخبه‌ها شاهد یک بحران عجیب هستیم. بحرانی پیش‌رونده، پرقدرت و بدون توقف برای به چشم آمدن متوسط‌ها و زیر متوسط‌ها.

منبع: روزنامه اعتماد

نظرات

نظر خود را بگذارید